گرمشدن تن و فروبردن پا در حوضچه آب سرد، ساعتها نشستن وسط بخار روی صفه، خوردن خربزه لاکی، نرمکردن استخوان زیر مشت دلاک و درآوردن پیرِ مرضها، شنفتن خبر شمال تا جنوب شهر و کشیدن قلیان، فقط بخشی از آدابورسوم استحمام ایرانی است که در حمامهای قدیمی مشهد جریان داشته است.
این آیین و رسوم تا حدود نیمقرن قبل که آب لولهکشی نبود، در شهرها جریان داشت. مردم دیربهدیر حمام میرفتند، چراکه بستن باروبنه و خود را به گرمابه رساندن بسیار سخت و طاقتفرسا بود. با همه اینها نزدیک سال نو که میشد، مردم بعد از خرید سال جدید و خانهتکانی با خیال راحت عازم گرمابه میشدند تا در سال جدید پاک و پاکیزه بین دوست و آشنا ظاهر شوند.
برای خاطرهبازی از رسمورسوم نوروزی حمامهای قدیم، به «گرمابه اسلام» میرویم؛ حمام قدیمی در یک زیرزمین نمور و تاریک، حوالی بازار عباسقلیخان. حدود دهپانزده پله تیز و مرتفع را که پایین میرویم، کاشیهای طرحدار و کمدهای زهواردررفته آبیرنگی که از هرکدام یک قفل کوچک آویزان است، توجهمان را به خودش جلب میکند.
وارد حمام میشویم، حسین عباسپور معروف به «حسین حمامی» که در سیسال گذشته مشغول رتقوفتق امور حمام بوده است، راهنمای ما میشود. او که هم دلاک بوده، هم جامهدار و هم پشت میز مینشسته و به مشتریها «بفرمایید» میگفته است، بهتر از هرکسی میتواند برایمان از آدابورسوم گرمابهداری بگوید.
صورت گلانداخته و بخار دهان مشتریهایی که سر سیاه زمستان از خزینه بیرون میزدند تا کمی آنطرفتر از گرمابه سکهای بیندازند کف دست لبوفروشها و سوزِ عافیتبُر آن ساعت را با خوردن لبو و شلغم داغ علاج کنند، اولین خاطرهای است که مینشیند در خیالش تا حرف حمامهای قدیم مشهد را پیش بکشد.
بعد هم از صفهای طولانی حمامها در شب عید میگوید، از بقچههایی که زنان برای خودشان و چهارپنج بچه قدونیمقدشان میبستند: «نزدیک عید کار و کاسبی حمامداران حسابی سکه میشد، از خروسخوان تا شغالخوان مدام حمام پر و خالی میشد. خیلی وقتها هم بساط خوشی فراهم میشد و کسی لطیفهای تعریف میکرد و آن وسط یکیدو نفر هم ترانه و تصنیف میخواندند.»
«حمامهای عید همیشه خاطرات خوب و بد زیادی را برای قدیمیها بهجا گذاشته است؛ از جنگهای تمامعیار بر سر کیسه و دلاک بگیرید تا مشتمالهایی که حسابی خستگی یک سال را از تن بهدر میکردند.» حسینآقا که حدود هفتاد سال دارد و اصالتا بچه نوغان است، اینها را میگوید و ادامه میدهد: حمام برق، حمام باغ و حمام حاجرستم نزدیک عید که میشد، تزیینات خاصی داشتند؛ به این صورت که قسمت رختکن به زیبایی آراسته میشد، سبزه و تنگ ماهی میگذاشتند و سفره هفتسین میچیدند تا حمام شکلی نوروزی به خودش بگیرد.
حسینآقا، حاجابراهیم محمدی، از کسبه بازار رضا را که نیمقرنی است مشتری پروپاقرص گرمابه اسلام است، به ما معرفی میکند. حاج ابراهیم به ما درباره نوبتدهی حمام در شب و روزهای عید میگوید: حمامها معمولا صبح و بعدازظهر در اختیار خانمها و شبهنگام در قرق آقایان بودند.
بوق اولی که صبح اوستای حمام میزد، یعنی حمام باز است و بوق دوم یعنی حمام زنانه است. هرروز، نیمساعت مانده به نماز صبح، حمامی یا کارگرش، فانوس برمیداشتند و راه میافتادند و میرفتند پشتبام، روی بلندترین جا میایستادند و بوق میزدند و دور میچرخیدند تا صدایشان همهجا را بگیرد.
حمام بهجز روز اول عید نوروز، در باقی روزهای عید متصل کار میکرد و آتش حمام در همه روزهای پایانی سال روشن بود. غروب نشده اوستای مردانه میآمد حمام را از خانمها تحویل میگرفت. دور تنه درخت جلو حمام، یک لنگ میبست، یعنی نوبت مردهاست.
اینجا حسینآقا وارد گفتگو میشود و میگوید: آن روزها، قبل از عید نوروز، حمام بهقدری شلوغ میشد که مردم میآمدند و اسمشان را مینوشتند، معمولا پنجاهنفر پنجاهنفر نوبت میدادیم و هرگروه دو ساعت در حمام میماند. مردم در این مدت به کوچههای اطراف و بازار و قهوهخانههای محله پناه میبردند.
حاجابراهیم در ادامه به شستوشوی متفاوت عیدها اشاره میکند و میگوید: کمتر کسی از دههپنجاهیها و شصتیها شستوشوی عید را از یاد برده است! آن روزها دلاکها کاسهکاسه آب از تشتهای عمومی دورتادور حمام یا داخل خزینه برمیداشتند و اول فرد را خیس میکردند تا نم بکشد.
بعد از نیمساعت، حمام واقعی شروع میشد. کیسه و روشور را چنان به بدن فرد میکشیدند که انگار قرار است پوستش را بکنند و تا انتهای حمام جایش پوست تازهای روی بدن شخص برویانند! پس از کیسهکشی، آبهای جوش بر سر و بدن فرد ریخته میشد تا بدنش برق بیفتد و دستکم در پانزده روز عید تمیز باقی بماند.